Sunday, May 14, 2006

در باب اخلاق و اصالت

در مورد مطلب اخلاق اصالت jan/6/2006 از وبلاگ فرانكولا

آدرس این مطلب : اخلاق اصالت
آدرس وبلاگ : فرانکولا

  1. بخش 2 ، بند دوم . خيلي آرام و مطمئن و با اهداف از پيش تعين شده وارد بحث مي شود و يا نمي شود . شاهد اين مدعا نيز اين سوال است كه از بين دو نقد "هودر" و "فرانكولا" براي دوستان ودانشجويان "استاد دات" كدام يك اهميت بيشتري دارد . ابراز تعجب از بي كنجكاوي گري دوستان و دانشجويان "استاد دات" نسبت به دليل فرانكولا حاكي از اين مطلب است كه فرانكولا با هدفي از پيش تعيين شده و در شرايطي كه انتظار نوع خاصي ازواكنش ها را داشته وارد مجادله شده و يا نشده .

  1. اين مطلب اصالت و ابتذال را نشانه گرفته است و تا حدودي حرف و سوال فرانكولا اين است كه چرا (چرا چرا؟) واكنش گران به انتقادات هودر عكس العمل نشان داده اند و در مورد فرانكولا كوتاهي كرده اند .

  1. فرانكولا شخصا اعتقاد و التزام به ادب و اصالت و وجه اجتماعي دارد . در عین حال از ديد ديگران و به زعم خودش در ارتباطات اجتماعي (از ديد ديگران خصوصا)فردي خشك و بد اخلاق جلوه می كند (كه البته اين طورهم هست)اما از آنجايي كه خودش نيز به اين موضوع اعتراف كرده است در نتيجه اين همان شخصيتي است كه فرانكولا بنا به دلايل شخصي (شخصا بري از هر گونه عمو مردكي مي باشم)ساخته و پرداخته است و سعي به نشان دادن آن به ديگران دارد(متظاهر نه ، مظاهر). البته اين نه موضوعي خاص ، كه عام براي كل نوع بشر است. (همه ما بازيگراني هستيم كه سناريو از قبل به ما داده نشده است)

  1. ويراستار نبايد براي متني كه به دست خودش نوشته شده ويراستاري كند . متن باید از ابتدا ويراسته نوشته شود . البته اين بيان تا حدي افراطي و كامل آرمان گرايانه است . سه ايراد ويراستاري در يكي از كتاب هاي (مجموعه مقالات) نجف دريابندري كه ويراستار كار كشته و مترجم عالي رتبه اي است پيدا شده است ((يكي از آنها در خاطره اي كه در مورد ملاقات دريابندري با فيلسوف بزرگ انگليسي (بسيار بزرگ . چه كسي؟) مي باشد پيدا شده و دوتاي ديگر بماند بر گردن خواننده ي كنجكاو)) .

بخش سوم ، خط اول ، فرانكوا نوشته است ".... مي شد مدت هاي ديدي در باره اش...." كه به هيچ وجه نمي توان ديد را به مديد ارتباط داد البته بدون اعتراف به اشتباه ويراستار و شايد حروف چين (من به دنبال اعتراف گيري از فرانكولا نيستم)

  1. بخش 3 ، بند اول ، خط اول :"هودر با همه دريدگي اش حرفي زده بود" يعني اينكه هودر انسان دريده ای (حداقل در زبان و حداقل تر از آن درزبان وبلاگش) است ، اما نظري كه داده بود شايان توجه است "حرفي زده بود".

  1. بخش 4 ، بند اول ، خط اول :"آيا ابتذال سرنوشت محتوم وبلاگستان است " البته كه هست . و اين حكم نه تنها براي وبلاگستان ، كه براي هرمفهوم و شي موجود نيز صادق است . اصولا "بردار مشخصه" هستي به سمت قهقرا است . و تمام كوه ها در حال شسته شدن به درياها هستند ، البته در زماني خيلي خيلي خيلي طولاني تر از عمر من و شما . اما مسئله اي كه دچار تكرار شود (كپي رايت فرانكولا رعايت شود) مبتذل شده و اگر تغيير ( و در حالت خوش بينانه تري پيشرفت به جلو) داشته باشد ، البته كه از اين انگ ننگين گريخته است و البته ديگر وبلاگستان a نيست و و بلاگسانb است كه البته ما وبلاگستان a را به صورت وبلاگستان (-) مي نويسيم . (و بر همين منوال ست براي وبلاگستان b) . پس اگر وبلاگستان (-) ديگر وبلاگستان (-) نباشد پس وبلاگستان(-) مبتذل نشده است . تقريبا معیار ما ( تنها ترين معيار موجود كه از قضا بسيار ضعيف هم هست) در اين مقايسه ، معيار زمان است كه اگر وبلاگستان داراي گام زماني برابر ( و يا حتي متناسب) با گام مسائل پيرامون خود باشد ، پس در نتيجه وبلاگستان(-) ديگر وبلاگستان (-) نيست ، پس مبتذل نيست.

  1. بخش 4 ، بند 2 : دو ديدگاه متفاوت را مي توانيم مد نظر قرار دهيم . به هر وبلاگ جداگانه نظر بي افكنيم یا به كل ماجراي وبلاگستان فارسي . در حالت اول ممكن است خيل عظيم وبلاگ هاي مبتذل (از نوع فرانكولايي اش) مشخص تر و بارز تر از وبلاگ هاي اصيل و غير مبتذل باشتد ، اما نبايد اين نكته را فراموش كنيم كه كه هيچ حركت فراگيري كه عامه مردم بخشي ( در مورد وبلاگستان ، بخش اعظم) از آن را تشكيل مي دهند به دور از ابتذال نخواهد بود (خاصا براي ايرانيان مقيم مركز) و از آنجايي كه اين خود مسئله اي مبتذل (تكراري،تكرار شده ، تكرار شونده) است به دور از نياز به انديشيده شدن است ((ابتذال در هر حركت فراگير مردمي اجتناب نابذير است و يا ، تمام حركت هاي فراگير مردمي از ابتداي تاريخ داراي بخش هاي مبتذلي (نيز) بوده اند)).

  1. بخش 4 ، بند 3 : " مسئله دور نگه داشتن وبلاگستان از آفات ابتذال نيست" . ابتذال مسئله اي نيست كه همراه با آفات باشد (داراي آفات) در اين صورت اين مسئله بايد داراي بخش هاي غير آفت دار (مثلا بخوانيد قسمت هاي مضر) نيز باشد كه آن قسمت ها احيانا از نوع مزايا خواهند بود . ابتذال خود نوعي آفت است ، بس بايد نوشت :"مساله دورنگه داشتن آفت ابتذال ازگريبان وبلاگستان است" . البته تضرر آفت را مي توان تحمل كرد و حتي از آن سود برد كه بيولوژيست ها به آن همزيستي مسالمت آميز مي گويند . درغير اين صورت آن موجود خارجي انگل است و عموما تلاش براي انگل زدايي است .

  1. بخش 4 ، بند اول ، خط پنجم . بارت در يكي از كتاب هايش كه اتفاقا اسم مترجم آن را فراموش كرده ام مي گويد : "چرا برخی از اشخاص ، از جمله خود من ، از خواندن برخی رمان ها ، زندگی نامه ها ، و آثار تاریخی که <زندگی> ی یک دوره یا یک شخصیت را بازنمایی می کنند محظوظ می شوند ؟ این کنجکاوی در باره ی جزئیات ظریف ، برنامه ها ، عادات ، خورد و خوراک ، مسکن ، پوشاک و ... از چه رو است ؟ آیا این از گیرایی وهم اندیشانه ی <واقعیت> (نفس مادیت <آن>>) است ؟ و آیا این خود خیال نیست که <جزئیات> را پدید می آورد ، آن صحنه ی خصوصی کوچکی را که من می توانم به آسانی جای خود را در آنجا بیابم ؟ خلاصه آن که ، آیا <هیستریک ها کوچک> ی (همین خوانندگان)هستند که از یک نمایش ناب سرخوش شوند : نه از بزرگان که از میان مایگان (آیا ممکن است که رویایی ، پنداری از میان مایگی وجود نداشته باشد )؟

  1. بخش 5 ، بند اول ".... من اگر مي خواستم حرفي بزنم بايد مي گفتم كه چرا....." . فرانكولا با هوشياري و اطلاع كامل ازمفهوم گفته هايش گفته است و يا نگته است و زماني كه كسي پيدا نشود تا مفهوم گفته هايش را با صداي بلند بخواند ، خود اقدام به بلند خواني و مفهوم يابي گفته هاي خود مي كند . كلمه ي "اگر" بعد از "من" در عبارت بالا مشخص مي كند كه فرانكولا خواننده را ملزم به برداشتي مشخص از گفته (و يا نقد) خود مي كند و درصورتي كه خواننده ازعان به اين برداشت ننمايد و يا حتي اگربنا به دلايلي (يا به خاطر ضعيف بودن گيرنده هاي خواننده و یا به علت پيچيدگي گفته فرانكولا) برداشت غلط بكند اين خود فرانكولا است كه اقدام به حاشيه نويسي بر نوشته (يا گفته و يا حتي نقد) خود مي كند .

  1. " من با تو مخالفم اما تمام هستي ام را مي دهم تا تو آزاد باشي و به گفتگو بپردازي"

Thursday, May 11, 2006

mobiles vs wives

گوشی هاشونو عوض می کنن .جاوید یه نوکیای خوب داشت .اما حالا یه زیمنس .حامد یه سامسونگ داشت که بدکی نبود.اما حالا یه سونی اریکسون.یکی دیگشون هم داره نوکیاشو با زیمنس طاق می زنه.گوشیاشونو عوض می کنن .وقتی زن می گیرن ، گوشی هاشونو با گوشی های زناشون عوض می کنن .زن جاوید داره ارشد روانشناسی می خونه .زن حامد هم استاد دانشگاه ماست .جاوید هم کلاسی من ئه ، حامد هم با من کلاس کنکور می اومد . اما حالا گوشی هاشونو عوض کردن . همه می دونن که من پارسال خطمو فروختم ، پولشو زدم در بدن . حالا هی برین گوشی هاتونو با زن های بزرگتر از خودتون عوض کنین .منم می رم سفر.

Monday, May 01, 2006

geometry of chance !















Parallel are never friends
They just go together
If you want her/him
Try to be perpendicular
There should be an intersection point
Then you will have a set of supplementary angles
In each intersection,
you have two of obtuse angles
also two of actual angles .
two of you and two of the other
have intersection , go together .
find the solutions

Free Web Site Counter
Web Site Counters Web Site Hit Counter