Sunday, December 31, 2006

خریدن آتش جهنم

(کلمات داخل کمانه ها (()) واگویه های شخصی قهرمان داستان ما با خویشتن خویش است . لازم به ذکر است که هیچ احدی از این واگویه ها نمی بایست خبردار می شد (و البت هم نشد). در غیر اینصورت منصب و جان وی به مخاطره می افتاد . چه بسا که از حافظه ی تاریخ نیز حذف می شد و دیگر زحمت نوشتن آنها بر گرده ی من نمی افتاد (و صد البت خواندن آنها بر گردکان شما). )

(نوشته های داخل کمان ها ({}) استنباطات راوی (بنده) از جریانات امور در آن لحظات تاریخی بوده اند . شایان ذکر است که مدارک و اسناد مربوط به این استنباطات در دفتر مجله موجود است . جهت دریافت آنها با دفتر مجله ارتباط حاصل فرمایید)

: برخیز !

- (اک کهی این یارو باز شروع کرد) {قهرمان در حال آب یاری یابو ها است و سراغ کوچه ی علی چپ را می گیرد .از دیوار صدا در می آید که از او در نمی آید . شاید که آمر امر را فراموش کند }

: فرزند ، برخیز !

- فرمان بران ای یگانه .

: دگر بار تورا خواهیم آزمود . از برای آیندگان . بر کتاب ها خواهد انگارد . داستان تو را و انتخابت را وآن را سرلوحه ی ایمانشان خواهند گرداند .

- (بابا سر جدت دست بردار ، اگه انتخاب کردی که دیگه چه امتحانی می کنی ، خوب اول امتحان می کردی بعدش انتخابمون می کردی ، مسخرشو در آوردی ها ، شیطونه می گه اصلا بی خیال شم و عطاش رو به لقاش ببخشم ها ! . )فرمان بران ای یگانه که ماراست فرمان برداری .

: مومنان را نشان ده ایمانت بر ما را تا همگان بدانند که یگانه دادار کیست . که بدانند فرمان ، فرمان کیست و فرمان بردار کیست.

- (به ناموسم قسم که حیف که زورت بیشتره ، وگرنه یک فرمان و یک فرمان برداری نشونت می دادم که 5 فرمان از بغلش بزونه بیرون ) بایسته است فرمان تو و فرمان روایی تو ، ای یگانه !

: توراست ای مرد نیک آزمونی دگر و بایسته است نیک در آمدنت از آن به در

- ( حالا مرد تیکه این وسط قافیش گرفته ، بابا بگو ببینیم چته . معلوم نیست این دفعه چه آشی برامون پخته که این طور شنگوله) فرمان ، فرمان توست و فرود آ بر ما که خانه ، خانه ی توست .

: برخیز و فرزند را ندا ده ، تیغ بر دار و بر گردن او فرو نه

که سرمشق بر دگران باشد ، پس از تو ، هر آنکه تا خاتم آید.

- ( یا حضرت عباس! ، این دیگه چه صیغشه ! . آخرش هم چیز خورت کردن اومدی چرت و پرت بار من می کنی . حواست هست چی می گی آخه ؟ وردارم اسماعیل یکی یدونمو سر ببرم ؟ بابا این بچه تزه دیپلمش رو گرفته . سال دیگه قرار بره دانشگاه . حالت خوشه ؟ فک کنم درصدش بالا بوده ها . گندم بود یا کشمش ؟ تنها تنها ! ) خواست ، خواست توست و آن شود هر آنچه تو خواهی ای یگانه

(1) (توضیح در پاورقی )

: ******* *****! ********؟ ****** ***؟؟!

- ^^^^ ^^^^^^^ ^^^ ^^ ^^ .

:****** ****** * ****** **** .

- ^^^^^^^^^ ^^^ ،^^^ ^^^^^^^^^ ^ ! ^^^^^^ .

:********* *******، ** ***** ** ** .

و ابراهیم تیغ را بر بالای سر برد تا به مذبوحانه ترین دلیلی فرزند خوش را ذبح کند { و در دل به آن ندای الهی تف و لعنت می فرستاد که چگونه اورا سخره عالمی کرد} ناگهان در آن لحضه گوسپندی از عالم غیب بر زیر تیغ فرود آمده بغلتید و بر ابراهیم ندا آمد که برخیز و شادمان باش که دگر بار سرفراز گشتی و بر قبیله ات گو که جشن ها و سرور ها بر پا دارند از برای این آزمون ما .

--------------------------------------------------------------------------------------------------

(توضیح پاورقی)

(1) : در این قسمت داستان ، جملاتی بین طرفین مکالمه رد و بدل شد که به علل امنیتی از باز گویی آن معذوریم . همین قدر باشد خواننده ی کنجکاو را که ابراهیم را از حیله ای که می خواستند در قربان گاه بزنند آگاه ساختن . چرا که ابراهیم به زیر بار حماقت " نسل خویش کشی" نمی رفت . آنان چاره در این دیدند که وی را ضمانت دهند و گفتند که : تو بکن این کاری رو که من می گم ، خودم سر و تهشو یه جوری هم میارم که نه سیخ بسوزه و نه کباب ، یه گوسفندی غل می دم اون زیر ، تو هم رو نکن که از قبل بهت گفته بودیم و خبر داشتی . بگو خواست ما بوده جماعت هم که از "گونی سیب زمینی" باهوش تر نیستن ، باورشون میشه ! )



1 Comments:

At 4/1/07 12:50 AM, Blogger shapoor.shakhdar said...

آقا این آتیشات رو کیلو چند می فروشی

 

Post a Comment

<< Home

Free Web Site Counter
Web Site Counters Web Site Hit Counter