Monday, August 29, 2005

بهروز کوه و بهروز شهر

بچه ها , اگه زیادی اورد دادم ببخشید . اما من دو نفرم یکی بهروز کوه و یکی بهروز شهر . فقط قسمت مشترک ما دو نفر اینه که هردومون موهامون زرده و هردومون اسممون بهروزه ! این یکی رو با اون یکی قاطی نکنین . این همه شخصیت من نیست .خیلی عالی بود و چاکرم

اینا حرفی بود که بعد از 3 روز راه رفتن تو جنگل های و کوه های شمال , از خونه نیما یوشیج تا جنگلهای سی سنگان , تو مه و بارون و خستگی ولی رفاقت و طبیعت و خوشی به بچه ها گفتم

Thursday, August 25, 2005

Rainbow ماجرای

قسمت اول :
بابک شاه سیاه همیشه می گفت ، بعد از دهه 60 همه چی مرد . هم موسیقی و هم انسانیت . هم هنر و هم اخلاقیات . یه جورائی راست می گه . من هم اینطور فکر می کردم تا اینکه اردیبهشت 84 رفتم ترکیه و مسائلی که می خوام بگم رو دیدم :

سه تا جوون WOOD STUCKآخرای اون دهه رویائی بابک ، سال 1969 توی یه مزرعه تو آمریکا به اسم

کاملا گم نام دانشجو (اون طور که من می دونم دانشجوی حقوق) که پدر یکیشون نماینده مجلس سنا بوده و پدر اون دو تای دیگه هم یه چیزی تو همین حدود ، با هزینه شخصی تصمیم می گیرن کنسرتی براه بندازن . البته بهتره بگم یه فستیوال . قرار بوده که برای این فستیوال یلیطی فروخته نشه تا اینکه هر کس که پول نداره بتونه بیاد به فستیوال . در نتیجه تمام هیپی ها ، تمام جوون های آنارشیست آمریکایی ، و تمام طرفداران بزرگترین ستاره های راک دنیا از جیمی هندریکس گرفته تا جو کوکر مکانیک و جان بائز و ریچی ای من همه و همه تو اون فستیوال یا کنسرت سه روزه بودن . تمام کسائی که مخالف جنگ ویتنام بودن ، تمام کسائی که مخالف زندان انداختن افراد به جرم سیاسی (زندانی سیاسی) و تمام آنارشیست های آمریکایی که مخالف سیاست های دولت آمریکا بودن تو اون سه روز با هم بودن . همون طور که گفتم این کنسرت تماما رایگان و با کمک های دوست داران و طرفداران موسیقی بود . برنامه که تمام میشه . آخر روز سوم بعد از اینکه همه می رن خونشون ، یه مزرعه که تو اون لحظه به محوطه ای پر از پاره های لباس و قوطی های خالی آبجو و وسائل به جا مونده از رفقا بوده به جا می مونه . و آخر فیلمی که از این کنسرت گرفتن ، تو تیتراژ پایانی،یه سری آدم رو نشون می ده که دارن آشغالا رو می سوزونن و یه سری دیگه که دارن غنیمت جمع می کنن رو نشون میده که یکی از صحنه های خیلی معروفش یه مرد که پاش شیکسته و با عصا راه میره و دنبال لنگه کفشی می گرده که به پاش بخوره ! چهل نفر از اون آدمهای آخرین دهه بشریت اونجا می مونن تا برای احترام به مادر مقدس زمین , مزرعه رو تمیز کنن . بعد از این کار دسته جمعی پا میشن میرن پیش رئیس قبیله سیاتل (که یکی از معروفترین قبایل سرخ پوستای آمریکاس و از سالها قبل همیشه جار و جنجال زیست محیطی راه می نداختن) و بهش می گن که بیاین هر سال دور هم جمع بشیم و این ماجرا رو ادامه بدیم و مادر مقدس زمین رو هم پاس بداریم .

البته این موضوع کنسل میشه و فقط تو سال 1999 یه بار دیگه این کنسرت براه می افته که البته کاملا بدور از هر گونه موسیقی راک و به جاش موسیقی مبتذل هیپ هاپ بود و البته از اون پاس داشتن مادر مقدس زمین و هیپی ها و آنارشیست ها و فعالین سیاسی هم خبری نمی شه. تو 69 جان بائز میاد و برای (JOE HILL) آواز می خونه (اونم چه آوازی .اگه یادتون باشه وسط آواز خوندنش کوک گیتارش در میره و بعد از چند لحظه تلاش برای کوک کردنش ، به علت سردی بیش از حد هوا و کوک نشدن سازش بقیه آوازش که در مدح JOE HILL بوده رو بدون ساز می خونه که اوج هنر و تبحرش رو نشون میده )وبه جاش تو 99 LIMP BIZKIT میاد و داد بیداد می کنه !

بگذریم . WOODSTOCK 69 تموم میشه و اون آدم های خوب و سرخپوست ها نمی تونن ماجرا رو ادامه بدن اما از این ماجرا یه بچه به دنیا میاد که البته الان 35 سالشه و اسمش RAINBOW شده .

و اما ماجرای RAINBOW GATHERING : از اون موقع این مجموعه روز به روز بزرگتر شده و هر سال مردم از همه جای دنیا یک ماه قمری ( تا زمان کامل شدن ماه) حوالی اردیبهشت ماه دور هم جمع می شن و یه زندگی کاملا هیپی وار ، به دور از هر گونه مدرنیته ، هر گونه زندگی الکترونیکی ، موبایل و دوربین و لپتاپ یک ماه تو جنگلی کنار دریاچه ای تو نقطه ای از دنیا رو با هم رو تجربه می کنن . هر سال تقریبا 4000 تا 5000 نفر دور هم جمع می شن . تمامی هزینه ها از خود ماجرا تامین میشه ، این جمع rainbow طرفدار هیچ حزب و حرکت سیاسی و طرفدار هیچ مذهب و دینی نیستن و هیچ کاری با هیچ دولتی ندارن . فقط یه زنگی کاملا بدوراز شهر و واقعا هیپی وار .

و اما ماجرای ترکیه من :

ما از تهران با یه اتوبوس سیر سفر که به قیمت 1300000 تومن , دربست اجاره شده بود روز دو شنبه نوزدهم اردیبهشت از ترمینال آرژانتین ساعت 4:15 راه افتادیم . بیست نفر که هزینه هر کودوم می شد 65 هزار تومن و دو تا صندلی برا هر کس ( البته من یه یار بردم که شد دو تا صندلی برا دو نفر، نفری 32500 تومن !) . بیست و یک نفر ایرانی از هر قشری . از راننده مینی بوس خط تجریش و فروشنده لوازم صوتی-تصویری خیابون جمهوری گرفته تا مهندس سطح بالا وزارت نیرو که کارش سد سازی بود ، از دانشجوی برق گرفته تا تکنسین عمرانی پل های تهران (همون بنا ) از فعالین محیط زیستی تا هیپی . آره دو تا برادر یکی 27 و یکی 45 ساله که ده سالی بود که تو جنگل زندگی می کردن و پا برهنه راه می رفتن (!) هم باهام بودن .یه استاد دانشگاه پیام نور هم که سابقا تو دانشگاه تهران استاد یار بوده اما به خاطر سر و وضع هیپی وار از دانشگاه تهران اخراجش کرده بودن هم بود . و البته خبرنگار یکی از شبکه های تلوزیون آلمان هم باهامون بود البته نه برای این ماجرا . دانشجوی دکترای حقوق بین الملل تو یکی از دانشگاه های امریکایی تو قبرس بود که از هواپیماش جا مونده بود و باید تا چند روز دیگه برا دفاع از پایان نامش می رسید به دانشگاهش که به این خاطر با ما همسفر شده بود . تو راه فیلمی رو که برای اون شبکه (متاسفانه اسم شبکه یادم نمی آد) ساخته بودن و در مورد زندگی ایرانی بود نشون داد . یه سری صجنه از مردم محرو م تر جامعه که تو شمال با مانتو و چادر رفته بودن لب دریا و تا کمر رفته بودن تو آب و در مقایسه اش یه سری صحنه از هتل نیم قله پیست اسکی دیزین که توش یه عالمه دختروپسر جوون با هم نشستن و خوش می گذرونن و بعدش هم متل قو شمال و خزر شهر که البته فیلمش تحسین همه رو بر انگیخت .
...... ادامه دارد

Sunday, August 21, 2005

ما گم شدیم ، مادیر کردیم
ما دیر شدیم ، ما گم کردیم
ما فراموش کردیم ، ما رسیدیم


الان ساعت 11 و 21 دقیقست و هم ما رسیدیم خونه و هم نیناینای رسیدن خونه ما . خیلی جالبه
حسام خنگ رو بگو که خیال می کرد نیناینای از بوستون اس ام اس فرستاده


Thursday, August 11, 2005

salam bache haa alaan saa`at 10:35 be vaghte mahallie istanbul . jaaye hamatoon khaalie . maa al`aan to hotele SULTAN HOTLE hastim . too in safar ye seriaai ro pichoondim mesle amir hoseyn gorb (baa kamaale sharmandegi) va ye serihaaii ham khodeshoon khodeshoono pichoondan mesle narges darvish . emrooz rooze dovomme ma to khaarije . ma yani man (khob hatman man ham hastam ke daaram migam maa) siaavashe kahrobaai , shokoofe saraaf poor va hessame mir armandehi .
dishab ro baa ye honarmande istanbuli ke kaaresh dorost kardanaroosakhaaye kheyme shab baazi va saaye baazi bood gozaroondim . rasm ol khatte farsi ro mitoonest bekhoone , bachchegihaash ketaab haaye samad behrangi ro khoonde bood (yek hooloo , hezar hooloo va siah mahi kochooloo) va sher farsi mikhond . as heme in haa gozashte zabooe osmani ro ke be goole khodesh antelectual haaye balad boodan ro ham khob midoonest . az oon jaleb tar ham 2 taa pesar tork boodan ke mikhaastan mokhe refige man , vera , ke az majaarestaan oomade bood ro bezanan va bichaare haa khordan be toore maa . yani dar haghighat oftaadan too toore maa !
dirooz masjede ayaa sophia ro gashtim ke motafegh ol ghol motaghed boodim ke age baa shaablon mikhaastan maramatesh konan behtar az in bood ke ye mosht gheyre honarmande bezanan intor kharaabesh konan . vaghean ke hasrat khordam be haale iraanva isfahaane khodemoon . nemidoonam in hame khareji ke injaa in aasare memari osmani shalam shorbaa ro mibinan age biaan iraan chi migan !
baraa emrooz hamin haa bood
sedaa o simaay e jomhoori e eslami e iran , shaahsavan , koalaalaampoor !

Free Web Site Counter
Web Site Counters Web Site Hit Counter