Saturday, July 16, 2005

از مرگ نهراسیم
که مرگ
جز پایان هراس ما نیست

Sunday, July 10, 2005

از 40 تا 78 ، از 78 تا امروز

! رفقا حافظه تاریخی تونو از دست ندین

حمله به دانشگاه تهران
روز اول بهمن 1340 دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به تعطیل مجلس و پشتیبانی از خواستهای ............ (به خاطر جلوگیری از هر گونه سوء برداشت در مورد تعلق خاطر داشتن من به گوروهی ، از آوردن اسم اون گوروه که جاش نقطه چین گذاشتم شرمندم ) کلاسهای درس را تعطیل کردند و با برپپایی تظاهرات ، خواستار کناره گیری دولت ..... شدند . شاه که در انتظار فرصت بود دستور حمله به دانشگاه و سرکوبی دانشجویان را صادر کرد . کماندو ها به فرماندهی سروان منوچهر خسروداد به دانشگاه یورش بردند و در تعقیب دانشجویان تا کلاسهای درس آنها را دنبال کردند و عده زیادی از دانشجویان دختر و پسر را مضروب و مجروح ساختند . چند تن از استادان را نیز کتک زدند ، وسائل و ابزار آزمایشگاهها و میکروسکوپهای دانشکده پزشکی را شکستند ، حتی کتابها را در کتابخانه ها پاره کردند . آمار مجروحین از 600 تن تجاوز کرد . دکتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران طی اعلامیه ای این حمله وحشیانه را محکوم کرد و از ریاست دانشگاه استعفا نمود
در روزهای بعد نیز تظاهراتی در مدارس و خیابانهای تهران انجام گفت . روز سوم بهمن کلهر ، دانش آموز دبیرستان دارالفنون کشته
شد و عده زیادی مجروح گشتند . اعضای شورای دانشگاه تهران ، به ......

این متن رو (به غیر از جمله داخل پرانتز که مال خودم بود ) عینا از کتاب تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران ، تالیف غلامرضا نجاتی نوشتم . البته این متطلب رو بگم که من با خیلی از طرز فکر ها و طرز تلقی های نویسنده کتاب مخالفم و ایشون رو تقریبا ، اصلا قبول ندارم و این متن رو فقط به خاطر بیان دوباره تاریخ از این کتاب انتخاب کردم .


گروه سیاسی : اعتراض دانشجویان به توقیف روزنامه سلام و تصویب کلیات طرح قانون مطبوعات با حملهء گروه های فشار به خشونت کشیده شد و گروهی از این دانشجویان بر اثر این حملات به شدت مجروح شدند و به بیمارستان انتقال یافتند . به گزارش خبر نگار همشهری ، اعتراض آرام دانشجویان در مسجد کوی دانشگاه آغاز شد ، اما حدود نیمه شب با تهاجم افرادی که به گفته شاهدان عینی بالغ بر چهل الی پنجاه نفر بودند ، روبرو شدند و مورد حملات پرتاب سنگ ، چوب و ضربات مشت و لگد آنان قرار گرفتند .
بنا به گفته همین شاهدان درگیری از جلوی در ورودی کوی دانشگاه تهران به داخل محوطه کوی و داخل اتاق های دانشجویان گسترش پیدا کرد و مهاجمان که به تدریج نیروهایی با لباس شخصی و مجهز به باتوم و زنجیر به آنها ملحق شده بودند با شکستن درهای ورودی اتاق ها و تخریب وسائل ، به شکستن شیشه های خوابگاهه ، تلوزیون ها و نابود کردن وسائل دانشجویان پرداختند . چند ساختمان کوی از جمله ساختمانهای 20، 22 و 14 متحمل بیشترین خسارات و آسیب های وارده از سوی مهاجمان شده است و حتی ساختمان شماره 23 که خوابگاه دانشجویان خارجی ساکن است از حمله مهاجمان در امان نماده است .
...نیروی انتطامی و نیروهای ضد شورش (یگان ویژه) علیرغم حضور در تمام صحنه های درگیری با مهاجمان برخورد موثری نکردند و حتی بعضا در تهاجم و ضرب و شتم دانشجویان با مهاجمان همکاری می کردند .
به گفته دانشجویان ، مهاجمان در حمله به داخل اتاقها ضمن تخریب وسایل و ضرب و شتم دانشجویان با بازرسی وسایل شخصی آنها بعضا وجوه نقدی آنها را به سرقت برده اند

این مطب هم راجع به 18 تیر 1378 بود که عینا از آرشیو خبر روزنامه همشهری که تو روز شنبه 19 تیر 1378 به شماره 1872 چاپ شده نوشتم . مطلب خیلی طولانی بود و تو روز های بعدی هم بازم مطلب بود که من می دونستم همتون همه اینا رو خوندین پس ......

من نه کسی رو به انجام دادن کاری می انگیزم ، نه کسی رو به راه انداختن حرکت و موجی می شورونم و نه هیش چیز دیگه ای ولی می گم :
یادمون نره که عزت ابراهیم نژاد دانشجوی شهرستانی، 18 تیر 1378 ، جمعه شب ، تو کوی دانشگاه تیر خورد و مرد و نه تنها هیش کس به خاطر شلیک بهش متهم نشد بلکه پروندش (( به علت فوت متهم )) بسته شد و مختومه اعلام شد .
یادمون نره که به خاطر اینکه یکی از دانشجو ها پیرهن خونی رفیقشو بالا برده بود ، به اعدام محکوم شد .
یادمون نره که محمود باطبی از اون موقع هنوز تو زندان .
یادمون نره که .......

از اون موقع 6+38 سال می گزره
به یاد همه دانشجوهای مبارز ، از هرجنبشی ، در هر زمانی ‏‎


------------------------------------------------------------
بعد از ویرایش : کلی تشکر از حسام آرمندهی برای پیدا کردن مطلب تو آرشیو خبرگزاری ها

Saturday, July 09, 2005

! ماجراهای آقای عصبانی و من

یه آقای عصبانی هست که میگه : نیگاهی تو صورتت هست که من می خوام بزنم داغونش کنم
قیافتو وقتی که کبود شده بیبینم ، اون وقت بیبینیم که دهنت چه شکلی میشه ؟
و تمام چیزی که می خوام اینه که تو رو ، وختی داری دردی می کشی بیبینم
منم میگم اول از اون تو بیا بورون بعد اینقده کری بخون
اون میگه : هر کجا هم که بری ، بهر شکلی هم که در بیای ، اسمت یادم میمونه
من هم می گم بیخود این قده زر نزن
بعدش میگه وختی که خوابیدی و مثل یه بچه انگشت شستتو گذاشتی تو دهنت ، میام و
بجای انگشتت ، لوله تفنگ رو میزارم تو دهنت و ...
من با خنده می گم که : من با چشمای باز می خوابم
میگه وختی اون خنده مسخره رو ، تو دهنت خورد کردم ، وختی که دیگه چشمات نیمیدیدن
وختی که دیگه مخت هم از کار کردن وایساد ، اون وخته که شوی من شوروع شده
اون وخته که همه دنیا می فهمن که تو باید بری
منم میگم اصلا همه اینا که گفتی خودتی
بعدش یارو عصبانی میشه و میزنه بلند گویه کامپیوترمو می ترکونه !
منم سی دی رو از درایو در میارم و با اسکاچ ضرف شویی تمیزش می کنم
(البته طرف نقره ایشو ) خوب کاری کردم ، نه ؟


----------------------------------------------
و خواننده خونسردش Archive پ س : با کمال احترام برای گروه

Wednesday, July 06, 2005

دخترای همسایه / پسرای همسایه

همسایه قبلی مون (که هفته قبل رفتن ) ، چاهار تا دختر داشت که کوچکشون 7 و بزرگه 20 سالش بود ، قد و نیم قد . همسایه جدیدمون که جای اونا اومد ، چاهار تا پسر داره که کوچیکشون 6 و بزرگشون 23 سالشه . حالا من نمی دونم خانواده ای که چاهار تا پسر داره ، عاشق بچه پسر بوده و این حرفا یا به هوای اینکه یکی از بچه هاش دختر بشه تا شماره چاهارم پیش رفته ؟ یا حتی خانواده ای که چاهار تا دختر داره عاشق بچه دختر بوده یا اونقده پیش رفتن که شاید یه بچه شون پسر از آب دربیاد ؟

Friday, July 01, 2005

دیو چو بیرون رود ، فرشته در آید


نینا رفت (دیو)، احمدی نژاد اومد(فرشته) نینا دوباره رفت مثل دفعه قبل و گفت که میاد ، حتما . دفعه قبل موقع رفتن یکی از مدال های تیمشون و یه نوار از نوار های مرحوم نگار رو داد و گفت اگه بر نگشتم ، اینا مال تو . این دفعه رفتنی یه شیشه سس فلفلی که البته مزه سیر میده ، یه بسته شکلات کره ای ( کشور کره نه کره اطلس طلایی ) و دو تا از بولوز هاش رو جا گذاشت . سس رو با پیتزا می خورم ، شکلات رو خالی و اون دو تا بولوز رو هم باید بدم مامانم یقه هاشونو گشاد کنه . حال چرا نمی دومم
دارم می گم اگه نینا بر نگرده مسئولیتش با نهال و حسام و فربد . چون هر چقد به اینا گفتم بیاین نزاریم بره ، هیش کودومشون کمکم نکردن ( یه مشت بی عرضه ، البته باز اون نهال پایه بود ، لعنت به فربد و حسام) من گفتم دیگه . اگه دو ماه دیگه مامان و بابا نینا برگشتن و از طرف نینا یه نامه معذرت خواهی از هممون آوردن ، اون وقت که زجه می زدین که نینا از دست رفت بهتون می گم . اینم یه عکس از نینا . عکس بهتری پیدا نکرد م . حسام اولمپیوس یه عکس خوب بفرست بزارم جای این یکی. این یارو که کف دستش نوشته ایران و داره بی ناموسنی میکنه تو شب برنده شدن تیم فوتبال ایران در مقابل تیم بحرین ،مسابقات مقدماتی جام جهانی امسال ، همون نینای لعنتیه و راننده هم فرزان دوست منه. ببینین این دختره قبل از رفتن چه عرق ملیش گل کرده بوده .حالا رفته اونجا با جرج بوش (البته پسر ) داره چایی می خوره . حالا تو عمرش 45 دقیقه هم فوتبال نیگاه نکرده بوده ها

Free Web Site Counter
Web Site Counters Web Site Hit Counter