Saturday, July 09, 2005

! ماجراهای آقای عصبانی و من

یه آقای عصبانی هست که میگه : نیگاهی تو صورتت هست که من می خوام بزنم داغونش کنم
قیافتو وقتی که کبود شده بیبینم ، اون وقت بیبینیم که دهنت چه شکلی میشه ؟
و تمام چیزی که می خوام اینه که تو رو ، وختی داری دردی می کشی بیبینم
منم میگم اول از اون تو بیا بورون بعد اینقده کری بخون
اون میگه : هر کجا هم که بری ، بهر شکلی هم که در بیای ، اسمت یادم میمونه
من هم می گم بیخود این قده زر نزن
بعدش میگه وختی که خوابیدی و مثل یه بچه انگشت شستتو گذاشتی تو دهنت ، میام و
بجای انگشتت ، لوله تفنگ رو میزارم تو دهنت و ...
من با خنده می گم که : من با چشمای باز می خوابم
میگه وختی اون خنده مسخره رو ، تو دهنت خورد کردم ، وختی که دیگه چشمات نیمیدیدن
وختی که دیگه مخت هم از کار کردن وایساد ، اون وخته که شوی من شوروع شده
اون وخته که همه دنیا می فهمن که تو باید بری
منم میگم اصلا همه اینا که گفتی خودتی
بعدش یارو عصبانی میشه و میزنه بلند گویه کامپیوترمو می ترکونه !
منم سی دی رو از درایو در میارم و با اسکاچ ضرف شویی تمیزش می کنم
(البته طرف نقره ایشو ) خوب کاری کردم ، نه ؟


----------------------------------------------
و خواننده خونسردش Archive پ س : با کمال احترام برای گروه

1 Comments:

At 10/7/05 5:29 AM, Anonymous Anonymous said...

oy bache, chera khabari azat nist?

 

Post a Comment

<< Home

Free Web Site Counter
Web Site Counters Web Site Hit Counter